اگر آرایش از دکانچهٔ ناموس بستانی


سر آویل تذرو و حلهٔ طاووس بستانی

نگیری هیچ اسباب ترنم، در ضرر افتد


همه هیهات برداری، همه افسوس بستانی

چراغت از دل آتش پرستان گر شود روشن


در اندازی درآتش سبحه و ناقوس بستانی

ادب از دست بگذاری و سودای وصال او


به لعلش جان دهی در آستانش، بوس بستانی

هر آن سرمایهٔ مقصود نایاب تر، عرفی


نجویی گر دهندت قدر نامحسوس بستانی